به نام خدا
گاهی آدمی چیزهایی را از دست می دهد که ممکن است دیگر مجالی برای بدست آوردن دوباره آنها بدست نیاورد و این موضوع لزوم دقت و پرهیز از دخالت هر گونه احساسات در تصمیم گیری را به انسان گوشزد می کند.
عقل آدمی در ذات خود و به صورت یک وجود مجرد، پاک و معصوم است اما زمانی که در کالبد انسانی و در کنار روحیات و احساسات طبیعی دیگر ــ که ممکن است خوب یا بد باشند ــ قرار گرفت می تواند دچار انحرافاتی بشود که از این خطا به گناه یا اشتباه تعبیر می شود.
روحیاتی چون؛ «غرور، دروغ، خودبزرگ بینی، تکبر، حسادت و ...» در وجود انسان قرار دارند که هر یک به تنهایی می توانند شخصیتی را از بالاترین مقامات به پایین ترین منازل انسانی هدایت کنند و جالب آنکه در این مسیر گاهی خود انسان تا پایان عمر، حتی فکر هم نمی کند که در راه اشتباه حرکت کرده و از کجا به ناکجا رسیده است.
موضوع یادداشت از آنجایی شروع می شود که گاهی اوقات قصد اعتراف به اشتباه یا شاید گناهی بزرگ در انسان پیدا می شود که راز وقوع آن در غرور یا هر چیز دیگر است و این عامل باعث شده تا انسانی دیگر مورد ظلم واقع شود.
روابط بین انسان با انسان یکی از مهمترین نوع روابطی است که افراد در این دنیا با آن روبرو هستند و به طور طبیعی به سبب اجتماعی بودن ذات آدمیزاد گریزی از آن نیست به طوری که انسان ها تا زمانی که در کنار یکدیگر هستند و از وجود لحظات زیبا لذت می برند، هراسی از فراق ندارند و حتی ممکن است فکر آن را هم در ذهن نداشته باشند.
باید توجه داشت که این نوع از روابط با وجود فراوانی آن از اهمیت ویژه ای در مناسبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی برخوردار است و بنابراین باید نسبت به اصلاح آن اهتمام بیشتری داشت اما در دیگر سو لزوم توجه به خودسازی نیز نباید فراموش شود چراکه این مرحله، مقدمه ای برای ارتباط با دیگر افراد جامعه است.
فردی که در کنترل درونیات خود به شکل مطلوب موفق بوده است به احتمال زیاد در مناسبات اجتماعی و ارتباط ب دیگر انسان ها نیز می تواند رفتار منطقی و به دور از احساسات منفی را از خود بروز داده در نتیجه به عنوان فردی مثبت در جامعه نقش ایفا کند.
در پایان به نظر می رسد، باید تردید در تصمیم گیری را در زمان مورد نیاز از عقل دور کرد تا مجالی برای دیگر ذهنیات منفی باقی نماند و به امید روزی باشیم که با خودسازی روحی و اخلاقی مناسب توسط همه افراد، جامعه ای متعادل را ایجاد کنیم.