سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، همنشین نیکویی برای ایمان است . [امام علی علیه السلام]

دیوار313

به نام خدا


سفر به کشور قرقیزستان فرصت مغتنمی برای
من بود تا برای اولین بار مناظر جالب توجهی را در خارج از مرزهای وطن به نظاره
بنشینم؛ البته برای من زیاد هم دیر نبود چراکه با اندکی تحصیلات دانشگاهی و پشت سر
گذاشتن غول سربازی، هم‌اکنون آزاد و رها به هرکجا که خواهم سفر می‌کنم.

در ابتدا این را هم بگویم که عجب موهبتی است این مأموریت‌های اداری
که اگر نبود گمان نمی‌کنم جایی از همین ایران عزیز را دیده بودم چه رسد به خارج!!

اما کشور قرقیزستان با پنج میلیون نفر
جمعیت که نزدیک به یک میلیون آن در شهر بیشکک پایتخت آن زندگی می‌کنند، در فصل بهار
بسیار زیبا به نظر می‌رسید؛ همه جا سبزی و درخت، و هوا کاملأ ییلاقی، آنچنان که اگر
ساعت‌ها در خیابان و پارک قدم می‌زدی هرگز احساس خستگی به انسان دست نمی‌داد.

روز اول که وارد فرودگاه بیشکک شدم هوا
برفی و همه خیابان‌ها، درختان و ساختمان‌ها لباس سفید برتن کرده بودند اما
خوشبختانه روزهای بعد آسمان آبی و آفتابی خوشحال‌ترمان کرد؛ وارد شهر که می‌شدی
همه چیز غریب بود؛ خبری از زبان فارسی که هیچ از انگلیسی هم نبود و بنابراین «سکاکف عزیز» دوست
قرقیزی عزیزمان در تمام حدود یک هفته اقامت، در کنارمان بود و کار ترجمه آن‌لاین
را به خوبی هرچه تمام‌تر انجام می‌داد.

می‌گویند 70 درصد مردم این کشور
مسلمانند که در نگاه اول و با این اسلامی که ما شناخته‌ایم اصلأ مسلمانی در
قرقیزستان وجود ندارد ولی نمی‌دانم شاید برخی مردم فقط اسم مسلمان را به یدک می‌کشند
و برخی دیگر هم معتقدند اسلام همین است که آن‌ها عمل می‌کنند و جالب آنکه ما هم نفهمیدیم
اسلام واقعی کدام است.

هوا که آفتابی می‌شد حاج‌آقای میزبانمان
دلش شور می‌زد؛ زنان نیمه برهنه(البته من خودم ندیدم، به من گفتند) با لباس‌هایی
که از هر طرف کوتاه شده بودند توجه هر ایرانی را به خود جلب می‌کرد؛ بنده خدا حاج‌آقا
حق داشت که به ما می‌گفت تنها بیرون نرویم.

شهر به قدری سرسبز بود که باورمان نمی‌شد
دمای هوا در شهر بیشکک هم‌زمان با فصل زمستان تا منفی 30 درجه و بلکه بیشتر هم می‌رسد
و شاید به همین دلیل بود که مردم قرقیزستان قوت اصلی خود را گوشت جانورانی چون
اسب، گوسفند و گاو قرار داده‌اند که این نوع مواد غذایی با وجود انرژی فراوانی که
دارند حسابی آدم را گرم می‌کنند.

«میر بک» از دوستان بسیار نیک قرقیزی که
تازه داماد شده بود به قول خودش شیرینی عروسی را می‌خواست به ما هم بدهد و این بود
که دیدیم یک ظرف مملو از گوشتی که با پوست و چربی و غیره در دیگ آب، نیمه پخته شده بود را
جلویمان گذاشت و گفت بفرما!!! و اگر هم نخوری شاید یکی از بزرگترین توهین‌های عالم
را نثار وی کرده‌ایم.

با خوردن تنها قطعه کوچکی از این مدل
شیرینی عروسی تا عصر همان روز در عالم هپروت به سر بردیم و حسابی خوش به حالمان
شد تا غروب که به بهانه قدم زدن، هوایی تازه کردیم و دلی از عزا درآوردیم.

در قرقیزستان عموم احتیاجات مردم وابسته
به واردات است و دعوایی است از سوی ابرقدرت‌های چین، روسیه و آمریکا برای به دست
آوردن بازار این کشور که در این میان فعلأ چین و روسیه برنده اصلی هستند.

وارد بازار «دوردا» که می‌شوی گویی وارد
کشور چین شده‌ای که بازار قرقیزستان را قورت داده است و دیگری را یارای رقابت با
آن‌ها نیست؛ روسیه هم تلاش تحسین‌برانگیزی را برای از دست ندادن قرقیزستان به کار
بسته است که البته باید منتظر ماند و دید تا عاقبت، این کشور پهناور به دامن کدامین
ابرقدرت خواهد غلطید.

 حرف و خاطره از قرقیزستان فراوان است که به همین مقدار بسنده می‌کنم تا در یادداشت بعدی درباره نقش ابرقدرت‌ها در قرقیزستان بیشتر صحبت کنیم





دیوار313 ::: چهارشنبه 87/2/18::: ساعت 3:48 عصر

<      1   2   3   4      >
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 13


بازدید دیروز: 15


کل بازدید :76071
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
دیوار313
اهل مطالعه، دوست‏دار طبیعت، عاشق مسافرت و ...
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<