به نام خدا
ماهیت و شرایط نظام بین الملل در سال های اخیر پچیدگی های فراوانی را در سیاست خارجی کشورهای مختلف به وجود آورده است و یکی از این کشورها که در حال حاضر به عنوان قدرتمندترین سیستم نظامی و رسانه ای در جهان مطرح می باشد، ایالات متحده آمریکا است.
ایالات متحده در سال های بعد از جنگ سرد، سیاست «سد نفوذ» را به کناری گذاشته و با فروپاشی شوروی، به عنوان تنها قدرت برتر جهان سیاست «اشاعه» را در سیستم بین الملل در پیش گرفته است.
سیاست خارجی آمریکا طی سالهای متمادی از چهار عنصر که به صورت مربعی ترسیم می شود، شکل یافته است؛ این عناصر عبارتند از اشاعه سرمایه داری، لیبرالسم، دموکراسی و حفظ و نگهداری و در صورت لزوم تغییر نهادهای تصمیم گیر بین المللی.
هر یک از روسای جمهور در آمریکا هم زمان با بدست گرفتن قدرت، یکی از اضلاع مربع مذکور را برای تأکید بیشتر در سیاست خارجی این کشور برمی گزیند و اینگونه می شود که «رونالد ریگان» سیاست اشاعه سرمایه داری، «جیمی کارتر» سیاست اشاعه لیبرالیسم و «جورج دبلیو بوش» سیاست اشاعه دموکراسی را در جهان دنبال می کنند.
دیگر کشورها در دوره های زمانی مختلف با توجه به سیاست خارجی آمریکا نوع شعارهای خود را طی سخنان مسئولان آن کشورها تغییر داده و عمومأ با سیاست های آمریکا همسو می شوند تا در بازه زمانی حضور روسای جمهور مختلف در ایالات متحده نه تنها آسیبی به آنها نرسد بلکه همچنان حافظ منافع ملی خود باشند.
سیاست اشاعه دموکراسی که در حال حاضر از سوی تیم نومحافظه کاران بوش در کاخ سفید هدایت می شود باعث بروز دو جنگ بزرگ در منطقه حساس خاورمیانه و در کشورهایی شده است که به نوعی با سیاست های آمریکا در جهت اشاعه دموکراسی مخالفت علنی داشته و حرکت هایی را برای خنثی کردن آن انجام داده اند.
آنچه که باعث حضور نظامی آمریکا و متحدانش در عراق و افغانستان شد، حضور افرادی در رأس قدرت این کشورها بود که به هیچ روی با سیاست توسعه دموکراسی همراهی نکرده و این موضوع در آینده می تواند گریبان کشورهای دیگر را نیز بگیرد.
یادداشت فوق به جهت اینکه از حوصله دوستان گران قدر خارج نشود به صورت مختصر به نگارش درآمده است.